يكي از دلايلي كه فرقه بهائيت از آن براي اثبات حقانيت خود بهره ميگيرد، ماندگاري تا عصر حاضر است. آري ابوالفضل گلپايگاني در اين باره مينويسد: «اگر نفسي مدعي مقام شارعيت شود و شريعتي تشريع نمايد و آن را به خداوند تبارک و تعالي نسبت دهد و آن شريعت نافذ گردد و در عالم باقي ماند، اين نفوذ و بقا برهان حقيقت آن باشد؛ چنانکه بالعکس زهوق و عدم نفوذ، دلالت بربطلان دعوت زائله غير باقيه نمايد؛ خاصه اگر نفوذ و بقاي کلمه حق، چنانکه عادة الله در ارسال رسل و تشريع شرايع به آن جاري شده است، به علوم و معارف کسبيه و يا به عصبيت و معاونت قوميه و يا به مکنت و ثروت ظاهريه و يا به تسلط و عزت دنيويه متعلق و مربوط نباشد.»(1)
گلپايگاني در ادامه مينويسد: «جز خداوند تبارک و تعالي احدي قادر بر انفاذ و ابقاي شرايع نباشد و قاهريت و احاطه قدرت الهيه مانع است که شريعت باطله کاذبه باقي ماند.»(2) لازم به ذكر است كه او ميخواهد پيروان حسين علي بهاء و ماندگاري بهائيت را به خواست خدا نسبت داده و دليل بر شريعت آسماني بودن آن دانسته و با اين استدلال به حقانيت بهائيت برسد؛ ليكن در بررسي مغالطه اين مبلغ زبردست بايد نوشت:
آيا بودن و ماندگاري يك شيوه يا انديشه و داشتن پيرو دليل بر حقانيت آن است؟
اين پرسش چند پاسخ دارد:
1. مگر چند سال از پيدايش بهائيت ميگذرد كه گلپايگاني دم از ماندگاري ميزند؟
اولاً به گواه تاريخ، مدعيان دروغين نبوت و امامت بسيار بودهاند و چه بسا بسياري از فرقهها و نحلهها بوده اند كه چند قرن ماندهاند و نابود شدهاند.
ثانياً تا به امروز مدعيان دروغين بسياري بودهاند كه كتابهايي را نوشته و به خدا نسبت دادهاند؛ قرآن كريم نيز به اين عمل زشت مدعيان دروغين اشاره كرده و ميفرمايد: «فويل للذين يكتبون الكتاب بأيديهم ثم يقولون هــذا من عندالله؛ واي بر كساني كه با دست خود كتاب مينويسند و ميگويند از سوي خداست.»(3)
2. اگر ماندگاري دليل بر حقانيت است، پس بودن زرتشتيت، يهوديت و مسيحيت نيز دليل بر حقانيت آنها است كه اگر چنين باشد، نيازي به آيين جديدي نيست و مسلك بهائيت نيز جايگاهي در دنياي كنوني ندارد.
3. اينكه مبلغ بهائيت ميگويد: «اگر نا حق بوديم چرا خدا اجازه ماندن به ما داد يا چرا اجازه بيان اين مطالب را به ما داد؟ حال كه اجازه داده، ما برحقيم»، مغالطهاي آشكار است، زيرا بسياري بودهاند كه نا حق گفتهاند و نا حق انجام داده و هنوز نيز هستند، مانند گوساله پرستان.
گوساله پرستي يكي از باورها و آيينهاي هندوستان است. آنان احترام بسياري براي گاو قائلند تا حدي كه او را ميپرستند، مانند كساني كه مقام انساني را تا حدي بالا ميبرند و احترامشان به اندازهاي ميرسد كه شخص را تا حد الوهيت بالا بُرده و ميپرستند و در برابرش سجده ميكنند و قبرش را قبله خود قرار ميدهند. آيا بودن گوساله پرستي در عصر حاضر هم دليل بر حقانيت گوساله پرستان است؟
4. پاسخ نهايي اين مغالطه، بودن شر بزرگ يا همان شيطان لعين است كه همگان قبول دارند از درگاه الهي طرد شده و رجيم است و با اين حال هنوز هست و بودنش دليل بر حقانيتش نيست، بلكه براي امتحان بندگان است.
آري خدا با وجود شيطان ميخواهد بندگان خود را امتحان كنند؛ شايد بودن بهائيت در عصر حاضر نيز به جهت امتحان مؤمنان است. خدا ميخواهد انسانهاي آخر الزمان در معرض فريبكاري فرقهها و نحلههاي گوناگون قرار گيرند و با وجود وسوسههاي گوناگون اين گروهكها، آنان را بيازمايد.
5. داشتن يا نداشتن مريد و پيرو دليلي بر حقانيت نيست، آنهم به پشتوانه قدرتهاي استعماري دنيا و تبليغات مسموم آنان؛ چنانكه حسينعلي بهاء در اين باره ميگويد: « نفسي از اهل سنت و جماعت در جهتي از جهات ادعاي قائميت نموده و الي حين قريب صد هزار نفس اطاعتش نمودند و به خدمتش قيام کردند و قائم حقيقي به نور الهي در ايران قيام بر امر فرمود شهيدش نمودند.»(4) حسين علي بهاء خود در وصف حضرت نوح (عليه السلام) مينويسد: «از جمله انبياء نوح بود که نهصد و پنجاه سال نوحه نمود و عباد را به وادي ايمن روح دعوت فرمود و احدي او را اجابت ننمود.»(5) پس نه مريد نداشتن، دليل بر نا حق بودن است و نه نفوذ در مردم و ياور داشتن دليل بر حقانيت.
بر اين اساس بودن يا نبودن، پيرو داشتن يا نداشتن، هيچ يك نميتواند دليل بر اثبات حقانيت گروه يا فرقه اي باشد.
پانوشت:
1. فرائد، ابوالفضل گلپايگاني، ص61.
2. پيشين.
3. سوره بقره، آيه 79.
4. اشراقات، ص 7
5. ايقان، حسين علي نوري، ص 4.
در فضاهاي مجازي ما را همراهي كنيد:
t.me/bahaiat_com
eitaa.com/bahaiat
sapp.ir/bahaiat.com
instagram.com/bahaiat
Leave a Reply