شعار شوم «جدايي دين از سياست» ساخته نيرنگ سياسيون سياسيكارِ دغل باز و پرداخته جمود و جهل تسبيح به دستان عافيتطلب و روشنفكر نمايان غافل، وابسته يا غيروابسته، است و گرنه هيچ سياستمدار حكيمي، سياست را از دين جدا نميداند، بلكه آن دو را كاملاً به هم پيوسته و مرتبط ميشمرد. سياسيون هوامدار و هوس پرست در راستاي اِعمال سلطه سياسي و حاكميت فكري و فرهنگي خود براي مقابله با اديان حقيقي كه نسبت به سلطه گران حالت پرخاشگري و تهاجم دارند اقدام به دينسازي، مذهبتراشي و انحراف اديان راستين الهي با نام قرائت جديد و امثال آن ميكنند و در اين راه همّت ميگمارند و از آن به عنوان زمينهساز حضور فكري و سياسي سلطهگرانه خود استفاده مي كنند. اسلام آمريكايي و مسيحيت آمريكايي1 نمونه تحريف اديان، بهائيت در عالَم شيعه و وهابيت در دنياي تسنّن، نمونه هاي مذهبتراشي است.
از يك سو غدّارهبندان سياسيكار خنجر را از روبسته و مسلّح به انواع سلاحهاي سياسي، فكري، فرهنگي، نظامي، اقتصادي و… در پناه آتش تهيه فراهم آمده از مساعدت، همكاري و همفكري عافيتطلبان و روشنفكر نمايان داخلي و با استفاده از غفلت و خواب آلودگي ملتها حمله گسترده، فراگير و همه جانبه خود را براي درهم ريختن بنيادهاي ديني و اعتقادي جبهه متديّنان و دينباوران آغاز كرده، به اِفساد و اِهلاك حرث و نسل پرداختهاند. از ديگر سو عدهاي با اعلام آتشبس يكطرفه سلاح بر زمين نهاده، دستها را بالا گرفتند و عملاً تسليم بيگانه شدهاند. از سوي سوم گروهي با تهاجم فرهنگي قدح منحرفانه زيركان و عدّهاي با دلبستگي به مدح منهرفانه (مبالغه آميز و ناآگاهانه) غافلان، صحنه فرهنگ ناب را رها كرده و ميدان سباق و محاوره و مناظره علمي را ترك گفتند.
اينها نه تنها سلاح هجوم به بيگانه را به دست نگرفته اند، بلكه سلاح دفاع از خود را نيز زمين نهادند. در مقابل، قلم غفلت يا تسبيح تحجّر به دست گرفته، لباس رزم را درآورده، لباس عافيت كاذب كه در واقع ثوب مذلّت است2 به تن كردهاند، آيه (وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخيل ترهبون به عدوّ الله و عدوَّكم)3 و امثال آن را فراموش كرده، به اذكار و اوراد شخصي، كه هيچ كس ترس و واهمهاي از آن ندارد، روي آوردهاند و برخي نيز با بيان و بنانشان شعارهاي انحرافي و بيگانه از فرهنگ اسلام را تكرار ميكنند و خلاصه به جاي حل مسئله، صورت مسأله را پاك كردهاند.
هر دو گروه بايد جواب بدهند، عهدنامه مالك اشتر نخعي4 كه حقّاً اصول سياسي اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) و علوي (عليهالسلام) است با نغمه ناموزون جدايي دين از سياست چگونه قابل جمع است؟
چطور ميتوان اقدام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي تشكيل حكومت اسلامي در اولين فرصت ممكن پس از هجرت و تلاش اميرالمؤمنين (عليهالسلام) براي تصدي امر خلافت پس از رحلت آن حضرت را ديد و تصوير صحيحي از اسلام منهاي سياست ارائه داد؟
چطور ميتوان موضعگيريهاي اميرالمؤمنين و امام مجتبي (عليهماالسلام) در مقابل معاويه ملعون و موضعگيري حسين بن علي (عليهمالسلام) در مقابل معاويه و فرزند سگبازش يزيد و نيز موضعگيري ساير ائمه (عليهمالسلام) در مقابل سلاطين و حكّام جور را شاهد بود5 و شعارجدايي دين از سياست را همراه با شعار پيروي از آن ذوات مقدس سرداد؟
چگونه ميتوان كلام امام رضا (عليه السلام) را در مسجد جامع مرو، با جدايي دين از سياست جمع كرد؟ آن حضرت، در حضور جمعيتي انبوه، صفت «علم و آشنايي با سياست» را از شرايط امام و امامت دانسته و فرمود: امام بايد «عالمٌ بالسياسة، مفروض الطاعة قائمٌ بأمر الله عزوجلّ، ناصحٌ لعبادالله، حافظٌ لدين الله» باشد6.
در حالي كه سياستمداران براي نابودي دين خدا، انحراف آن و خام كردن بندگان خدا هر روز و هر لحظه نقشهاي جديد ميكشند و طرحي نو در مياندازند؛ آيا ميتوان بدون دخالت در سياست و بدون آشنايي با اصول سياست و حتي سياسيون7، قائم به امر خدا، خيرخواه بندگان او و حافظ دينش بود؟
از اين رو مطالعه واقعبينانه، عميق و گسترده در معارف اسلام ما را به اين واقعيت روشن و بيغبار ميرساند كه «ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ما». همان شعاري كه «شهيد» راه اسلام خواهي و «مدرّس» حريّت و آزادي، آن را نصبالعين خود قرار داده، پيوسته تكرارش ميكرد.
پانوشت:
1. همان گونه كه امام راحل عظيمالشأن (قدسسره) با قيام و اقدام خود، مسلمانان را از شرّ اسلام آمريكايي خلاص و با دم روح اللّهي خود اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) را احيا و به دنيا معرفي كرد، مسيحيت راستين عيسي بن مريم (عليهماالسلام) نيز احتياج به «روح الله»ي دارد كه با دم عيسوي خود دنياي غرب را از فتنه و فساد مسيحيت محرّف و منحرف آمريكايي نجات بخشد و مسيحيت ناب عيسوي را به جهانيان بشناساند.
2. «فمن تركه (الجهاد) رغبةً عنه ألبسه الله ثوب الذلّ؛ كسي كه آن را از روي بيميلي ترك كند، خداوند لباس ذلت بر او ميپوشاند.» (نهج البلاغه، خطبه 27)
3. هر چه در توان داريد براي مقابله و مبارزه با دشمنانتان آماده سازيد و نيز اسبهاي ورزيده و هر گونه سلاحي كه بتوانيد به وسيله آن دشمنان خدا و دشمنان خودتان را بترسانيد. (سوره انفال، آيه 60) طبعاً آشنايي با سياست و اصول آن يكي از آن وسايل است.
4. نهج البلاغه، نامه 53.
5. بررسي دقيق و واقعگرايانه و ملاحظه شرايط زماني و مكاني نشان ميدهد كه موضع گيري هر امامي در عصر خودش معقولترين و پسنديدهترين روش ِ ممكن بوده و هر حركت و موضعگيري ديگري غير از آن ممكن بود ضربه جبرانناپذيري به اسلام و تشيع وارد كند. كلام اميرالمؤمنين (عليهالسلام) به فاطمه زهرا (عليهاالسلام) كه اگر ميخواهي صداي اذان باقي بماند بايد صبر كنيم (شرح نهج البلاغه، ج20، ص475، شماره 735) نمونه كوچكياز آنهاست.
6. اصول كافي، ج1، ص202.
7. اين تعبير از امام راحل (قدسسره) است كه در تعريف اجتهاد و مجتهد به كار بردهاند (صحيفه نور، ج21، ص98، تاريخ پيام: 3/12/67).
براي مطالعه بيشتر «ادب فناي مقربان، آيت الله جوادي آملي، جلد1، ص260-262» را نگاه كنيد.[subscribe2]
Leave a Reply