
خوابگرايي يكي از شيوههاي متداولي است كه مدعيان بابيت و مهدويت براي جذب مخاطب، از آن بهره ميگيرند. اين نوشتار از نقش خواب در گرايش بسياري از سران بابيت به علي محمد شيرازي (معروف به باب، سركرده بابيت) پرده بر ميدارد:
نبيل زرندي (مورخ بهائي) در تاريخ بابيت، شيوه آشنايي و گرايش هجده تن از ياران و خواص عليمحمد شيرازي (موسوم به حروف حي) را اين گونه با خواب و الهام گره ميزند: «ملّا علي با قلبي مملوّ از ايمان به حضور مبارک مشرّف شد و بقيّه هر کدام نيز به طريقي محبوب عالميان را شناختند. يکي در عالم رؤيا به حضور مبارک رسيد؛ ديگري در وسط نماز به حقيقت پي برد؛ سوّمي به الهام الاهي حضرت محبوب را شناخت و همه به حضور مبارک مشرّف شدند و ملّا حسين هم با آنان همراه بودند. بدين طريق ١٧ نفر از حروف حيّ مجتمع شدند و اسامي کلّ در لوح محفوظ خداوند ثبت گرديد و به تدريج هيجده نفر کامل گرديد و براي نشر نفحات اللّه مأمور گرديدند».(1)
عباس افندي (معروف به عبدالبهاء، دومين سركرده بهائيت) درباره چگونگي ايمان آوردن فاطمه زرين تاج (از سران بابيت، معروف به قره العين) به عليمحمد شيرازي مينويسد: «نخستين تماس و اتصال طاهره با امر بديع، به عبارت ديگر ايمان اوليه طاهره، بر اثر استمرار در ادعيه و مشاهده رؤيا حاصل گرديده است.»(2)
وي همچنين درباره پيامد بشارت ظهور موعود و سفارش به جستجوي آن حضرت از سوي كاظم رشتي مينويسد: «از اجلّه تلامذه ايشان رفتند و در مسجد کوفه معتکف گشتند و به رياضت مشغول شدند و بعضي در کربلا مترصّد بودند؛ از جمله جناب طاهره روز به صيام و رياضات و شب به تهجّد و مناجات مشغول بود تا آن که شبي در وقت سحر، سر به بالين نهاده، از اين جهان بيخبر شد و رؤياي صادقه ديد. در رؤيا ملاحظه نمود که سيّد جواني عمامه سبز بر سر و عباي سياه در بر دارد. پاي مبارکش از زمين مرتفع است؛ در اوج هوا ايستاده و نماز ميگذارد؛ در قنوت آياتي تلاوت مينمايد. جناب طاهره يک آيه از آن آيات را حفظ مينمايد و در کتابچه خويش مينگارد، چون خوابگرايي در بابيت به شدت رواج داشت، از اينرو بسياري از مدعيان مهدويت عليمحمد شيرازي،(3) مدعي هستند كه كاظم رشتي پيش از مرگ بر پايه خواب يك چوپان وعده ظهور مهدي موعود(عج) را داده است: «کاظم رشتي (دومين سركرده شيخيه، م1259ق) هر سال ماه ذي القعده از کربلا به کاظمين ميرفت و براي روز عرفه به کربلا بازميگشت؛ بر اين اساس اوايل ماه ذي القعده سال ١٢٥٩ قمري به کاظمين رفت. هنگام ظهر به مسجد براثه (ميان بغداد و کاظمين) رسيد. وقت اذان زير درخت خرماي رو به روي مسجد ايستاده بود كه مرد عربي به سويش رفت و گفت: سه روز پيش حضرت رسول اللّه6 را در خواب ديدم که به من فرمود: اي چوپان، گفتار مرا درست گوش بده و در خاطر نگهدار. همينجا بمان؛ روز سوّم يکي از اولاد من به نام سيّد کاظم، به همراه پيروانش خواهد آمد و اوّل ظهر زير درخت خرما، نزديک اين مسجد خواهد ايستاد. سلام مرا به او برسان و بگو مژده باد که ساعت مرگ تو نزديک است؛ پس از زيارت کاظمين فوراً به کربلا برگرد، زيرا پس از سه روز از ورود به کربلا، يعني در روز عرفه وفات خواهي کرد و طولي نميكشد که پس از وفات تو موعود الاهي ظاهر ميشود و جهان را به نور جمال خويش منوّر ميسازد. همراهان از اين گفتار غمگين شدند؛ سيّد به آنان فرمود: شما مرا براي خاطرموعود بزرگوار دوست ميداريد، با اين همه آيا راضي نميشويد که من بروم تا او بيايد. اين عبارت خيلي معروف است من از ده نفر بيشتر که در آن روز حاضر بودند، شنيدم که گفتند: سيّد رشتي در آن روز اين بيان را فرمود. با اين همه همان اشخاص که به چشم خود ديده و به گوش خود شنيدند، بعد از ظهور حضرت باب به انکار و عناد قيام کردند».(4)
حضرت اعلي ظهور فرمودند و نخستين کتاب احسن القصص منتشر شد، روزي در جزوه احسن القصص جناب طاهره ملاحظه مينمود، آن آيه محفوظه را آنجا يافت. فوراً به شکرانه پرداخت و به سجود افتاد و يقين نمود که اين ظهور حقّ است.» (5)
در يک فرسخي شيراز جواني به نام عبد الوهّاب به ملّا علي بسطامي رسيد و در حالتي که اشک از چشمش سرازير بود، خواب خود را براي او تعريف كرد و از وي خواهش كرد كه در خدمتش باشد. وي به ملا علي گفت: ديشب در عالم رؤيا مشاهده نمودم که جارچي در بازار شيراز جار ميزند و مردم را مژده ميدهد كه حضرت امير7 تشريف آوردهاند؛ برخيزيد؛ برويد، جستجو کنيد و تماشا کنيد که آن حضرت برات آزادي از آتش جهنّم را به مردم ميدهد. بشتابيد هر کس که برات آزادي را از آن حضرت بگيرد، گناهانش آمرزيده است و هر کس محروم شود، از بهشت برين محروم خواهد بود. به محض اينکه صداي اين جارچي به گوشم رسيد، برخاستم و به راه افتادم تا به جائي رسيدم که ديدم شما ايستادهايد و مردم دور شما اجتماع کرده، هر يک از نفوس از دست شما ورقهاي ميگرفت. از خواب بيدار شدم؛ به سوي دکّان خود آمدم، ناگهان شما را ديدم که همراه شخصي که عمّامه بر سر داشت، از مقابل من گذشتيد. (6)
همچنين گزارش شده است كه خادم مقبره شيخ طبرسي نيز شب پيش از رسيدن باب الباب و اصحاب به آن نقطه، در عالم رؤيا حضرت سيّد الشّهداء7 را با هفتاد و دو نفر از اصحاب با وفاي آن حضرت و جمع ديگري از پيروان ديد كه به قلعه شيخ تشريف آورده و در آنجا منزل کردند و به جنگ و جهاد مشغول شدند. روز بعد ملّا حسين بشرويهاي را ديد که به مقبره شيخ وارد شد. متوجه شد كه اين همان حضرت سيّد الشّهداء است که در رؤيا به همين شکل و شمايل ديده است. (7) اين در حالي است آنان به قتل و غارت كم سابقه مردم پرداختند.
همچنين عبدالكريم قزويني در بيان چگونگي رهيافتن به حقانيت ادعاي عليمحمد شيرازي، به خواب خود استناد ميكند: «شب عيد را به نماز و دعا گزارندم، بغتتاً خوابم برد؛ در خواب ديدم مرغ سفيدي مثل برف دور سر من پرواز ميكند؛ پهلوي درختي ايستاده بودم، مرغ روي شانه آن درخت نشست و با نغمه مؤثري كه از وصف آن عاجزم گفت: اي عبدالكريم، آيا در جستجوي مظهر موعود هستي، منتظر باش كه در سنه ستين ظاهر ميشود». (8).
محمدحسيني (نويسنده بهائي) نيز در وصف گرايش حروف حي (18 تن از ياران اوليه عليمحمد شيرازي) به نقش خواب در گرايش آنان پرداخته و مينويسد: «يك شب حضرت باب به وي (ملاحسين بشرويه) فرمودند: فردا سيزده نفر از شيخيه و همراهان قبلي شما به شيراز خواهند رسيد. در حق آنان دعا نما تا حقيقت را شخصاً بيابند. صبح روز بعد پس از مراجعت از بيت مبارك باب، ملاحسين دريفات كه ملاعلي بسطامي (از شاگردان كاظم رشتي) و دوازده تن از همراهان او به مسجد ايلخاني وارد گشتهاند… از آن لحظه به بعد همگي در حجرات خود به راز و نياز و دعا و نماز پرداختند … بسطامي شب سوم اعتكاف در رؤيا به حضور باب شرفياب گشت… همراهان جناب بسطامي نيز هر يك به طريقي فائز به ايمان گشتند. غالب آنان در عالم خواب و رؤيا … تا كنون هفده نفر ايمان آوردهاند… ملا محمد علي بارفروشي (از شاگردان كاظم رشتي) از راه رسيد… (شيرازي) فرمودند: تعجب مكن ما در عالم روح با وي مذاكره كرده و منتظر او بوديم… در ميان هجده تن مؤمنين اوليه به حضرت باب، بانوي فاضله و شاعره جواني بود كه جناب سيد رشتي به وي لقب قرة العين داده بود. وي نيز در كربلا بر اثر زيارت حضرت باب در رؤيا، ايمان يافت… هرگز به زيارت حضرت باب در عالم جسماني فائز نگشت. وي هفدهمين مؤمن به حضرت باب محسوب است».(9) وي همچنين درباره نقش خواب در ايمان ملاصادق خراساني (از شاگردان كاظم رشتي است كه شهادت بر بابيت عليمحمد شيرازي را بر اذان نماز جمعه شيراز افزود) مينويسد: «جناب ملاصادق… براي كشف نام موعود مقدس، به دعا و مناجات برخاست تا آنكه يك روز در رؤيا، سيماي سيد جوان شيرازي را كه قبلاً در كربلا زيارت كرده بود، مشاهده نمود… فائز به ايمان گشت».(10)
يادسپاري؛ رؤيا در روايات، سه گونه است؛ رؤيا و خواب يا بشارتي است که خدا به مؤمن ميدهد يا آنچه شيطان القا ميکند يا خوابهاي آشفته است: «بشارت من الله للمؤمن و تحذير من الشيطان و اضغاث احلام». (11)
خواب چون امكان راستيآزمايي ندارد، مجال لازم را براي سوء استفاده فرصتطلبان فراهم ميآورد، از اينرو در مواجهه با مدعيان ميبايست احوال آنان و ساير قرائن بررسي شود و نميتوان تنها به خواب براي گرايش به يك مدعي اكتفا كرد، زيرا پيامبر خاتم(ص) کتاب خدا و عترت(ع) را دو راه دستيابي به هدايت معرفي ميفرمايد: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي».(12) بنابراين در اعتبارسنجي رؤيا، ميبايست آن را بر کتاب خدا و سنت معصوم: عرضه کرد که ميزان حق و باطل هستند.
امام صادق(ع) نيز در رد اثبات اصول و فروع دين با خواب، به صورت مطلق ميفرمايد: «فَإِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يُرَى فِي النَّوْم»؛(13) روشن است كه تقييد اين اطلاق به دليل نيازمند است كه وجود ندارد.
اثبات احکام شرعي نيازمند علم است و صرف احتمال و ظن نميتوان چيزي را به شرع مقدس نسبت داد، از اينرو براي اثبات حجيت برخي از ظنون و خارج شدنشان از ذيل حکم اوليه، دلايلي ارائه شده است که به ظنهايي همچون خبر واحد تعلق گرفته و به آنها ظنون معتبره ميگويند. (14) رؤيا و خواب از جمله ظنوني هستند که دليل و قرينهاي بر خروجش از ذيل اصل اوليه وجود ندارد و در نهايت حکم عدم حجيتش باقي ميماند. (15) يعني حجيت رؤيا به اثبات و احراز نيازمند است؛ ولي از سوي عقل و نقل در اثبات آن دليل صريحي وجود ندارد، از اينرو اعتبارش احراز نميشود.
پانوشت
1. مطالع الانوار، ص 56.
2. تذكره الوفاء، ص 295.
3. بايد توجه داشت كه ادعاي مهدويت از سوي عليمحمد شيرازي در هيچ يك از آثارش طرح يا ثبت نشده است؛ از سويي آثار بهائيت، از جمله تاريخ نبيل نيز ادعاي مهدويت را در وقايع سال 1264 و پس از ورود به تبريز گزارش كرده و به او نسبت ميدهد و پيش از آن تنها مينويسد او خود را فرستاده شخص غايب ميدانست.(محمد علي پرهيزگار، مقاله: «بررسي و تحليلي بر پيشينهشناسي بابيت و مهدويت علي محمد باب و رابطه آن با جريانهاي باطني، فصلنامه انتظار موعود»، ش 53، ص 124)
4. مطالع الانوار، ص 33 ـ 35.
5. همان، ص 294 – 296.
6. همان، ص 70 ـ 71.
7. همان، ص 309.
8. همان، ص 152.
9. حضرت باب، ص 188 ـ 189.
10. همان، ص 205 ـ 206.
11. بحار الانوار، ج 58، ص 181.
12. تفسير قمي، ج 2، ص 345.
13. الكافي، ج 3، ص 482.
14. ارشاد العقول الي مباحث الاصول، ج 3، ص 124.
15. وسيلة الوسائل في شرح الرسائل، ص 159؛ مجمع الافكار و مطرح الانظار، ج 2، ص 5.
Leave a Reply