
سران بابيت و بهائيت از يك سو اديان و مذاهب پيش از خود را تاريخ مصرفگذشته معرفي ميكنند؛(1) و آموزههاي آنان را پوسيده و منفور ميشمارند و تعاليم شيرازي و حسينعلي نوري را جديد، تازه و نو معرفي ميکنند. نوري درباره بداعت آموزههايش مينويسد: «اگر گفته شود که آنچه در ظهور بديع ظاهر از قبل نبوده و کل بديع است، اين قول هم صحيح و تمامست.»(2) عباس افندي نيز آموزههاي حسين علي نوري را شاهکاري بيبديل ميخواند.(3)
از سوي ديگر با ادعاهايي همچون امي بودن يا نيازمندي اديان به مطابقت با زمان،(4) از بداعت، نوآوري و مقتضي زمان بودن ادعاها و تعاليمشان سخن ميرانند؛ ليکن شواهد بسياري وجود دارد که اين دو جريان در ادعاها و آموزهها و احکامشان از اديان و فرق پيش از خود الگو گرفتهاند.
در اين نوشتار نمونه از شعار «وحدت عالم انساني» بهائيت گزارش ميشود و سپس نمونهاي از پيشينه آن در آيات قرآن كريم نقل ميشود كه چهارده قرن قبل نازل شده است:
* حسين علي نوري از برابري و وحدت همه انسانها سخن ميگويد: «به چشم بيگانگان يکديگر را مبينيد، همه بارِ يک داريد و برگِ يک شاخسار».(5)
* قرآن كريم نيز اصل همه انسانها را در اصل انسانيت برابر دانسته و ميفرمايد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾؛(6) يعني: « ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند».
حال جاي اين پرسش است كه آيا ظاهر آموزههاي اديان و مذاهب گذشته پوسيده است، يا حقيقت و مضمون آنها هم پوسيده و منفور است؟
اگر ظاهرش منفور است، مگر ظاهر ادبياتِ تعاليم، انسان را هدايت ميكند؟ و اگر حقيقت آنهاي پوسيده و منفور است، چرا شما همان حقايق را جملهبندي ديگري به نام خود سند زدهايد؟ امروزه اصطلاحاً به اين نوع الگوگيري، سرقت علمي ميگويند.
پانوشت:
1. مکاتيب، ج3، ص 331 – 334.
2. اقتدارات، ص 87.
3. خطابات، ج3، ص 78؛ همچنين نک: پيشين، ج 1، ص 30 و مکاتيب، ج3، ص 276.
4. مکاتيب، ج 3، ص 332.
5.مجموعه الواح مبارکه، ص 256.
6. حجرات: 49 / 113.
نك: پايگاه جامع شناخت بهائيت
Leave a Reply