
اميرمؤمنان(ع) پيش از شورش بر عثمان، در پي ميانجيگري و مصالحه ميان دو طرف دعوا بود؛ ليكن پس از پيمانشكنيهاي متعدد عثمان، او را به خود واگذار كرد و از دخالت در اين فتنه خودداري كرد:
1. ميانجيگري
اميرمؤمنان(ع) پيش از شورش بر عثمان، به اصلاح ميان عثمان و مخالفان پرداخت. آن حضرت مردم را به آرامش و عثمان را به اصلاح امور نصيحت فرمود، از اينرو مخالفان نخست دست از شورش برداشتند؛ ليكن با خلف وعدههاي عثمان، سوي او برگشتند(ابن اعثم كوفي، همان: 2/410-412) و قصد جان او را كردند، در اين هنگام عثمان نزد حضرت علي(ع) فرستاد و از ايشان خواست كه دوباره ميان او و مخالفان وساطت كند. آن حضرت نخست بد عهديهاي او را يادآوري كرد؛ سپس با تعهد جديد عثمان، پذيرفت كه با مخالفان، به ويژه اهل مصر سخن بگويد، از اينرو آنان را به بازگشت راضي كرد و از عثمان خواست كه با آنان گفتگو كند. عثمان به مخالفان وعدههايي داد و آنان را آرام كرد؛ ليكن مروان بن حكم نظر او را برگرداند و خشم مردم را برانگيخت. اميرمؤمنان(ع) از شنيدن اين رويداد و خودكامگيهاي عثمان به شدت ناراحت شد و از وي رويگرداند و با ورود بر او فرمود: «من نيز ديگر براي توبيخ تو باز نميگردم.» (ابن ابيالحديد، همان: 2/144-147)
هنگاميكه محاصره عثمان شدت گرفت و آب را بر وي بستند، آن حضرت به شدت ناراحت شد و به طلحه فرمود: «آبرسانان را به او برسانيد؛ ولي طلحه آن را ناپسند داشته و از آن ناراحت شد. پس آن حضرت پافشاري كرد تا آب را به او رساندند.»(همان: 2/147-148)
بر اين اساس آن حضرت نه تنها در شورش بر عثمان دخالت نداشت، بلكه در پي اصلاح ميان او و مخالفان بود؛ حتي در لحظههاي پاياني نيز از حقوق انساني او دفاع كرد و همه تلاش خود را در جلوگيري از پايهگذاري سنتهاي ناروا به كاربست؛ ليكن خودكامگي عثمان و زيادروي مخالفان، آن حضرت را از دخالت در اين فتنه بازداشت.
2. سكوت و بيطرفي
اميرمؤمنان(ع) در آستانه شورش بر عثمان از مدينه خارج شد،(دينوري، همان: 1/52) از اينرو در سخنرانيهاي خود درباره شورش بر عثمان و قتل او، پيوسته اعلام بيطرفي ميکند و درباره علت آن ميفرمايد كه نه ميخواستم قاتل عثمان باشم و نه ميخواستم ياور او در خلافكاريهايش باشم: «لَو أَمَرتُ بِهِ لَکُنتُ قَاتِلاً، أَو نَهَيتُ عَنهُ لَکُنتُ نَاصِراً؛ اگر به كشتن او (عثمان) فرمان داده بودم، قاتل بودم و اگر از آن باز مىداشتم از ياوران او به شمار مىآمدم.» (رضي، خطبه 30) بنابراين نه به قتل او امر كردم و نه از آن نهي. از اين سخن حضرت روشن ميشود كه ايشان هم قتل عثمان را خطا ميدانسته است و هم ياري او را.
امير بيان(ع) نخست در قالب قضيه شرطيه بين اللزوم ميفرمايد: «اگر به شورش بر عثمان و قتل وي امر كرده بودم، قاتل او بودم»؛ در فقره ديگري در قالب قضيه شرطيه لزوميه ميفرمايد: «نهي از كاري مانند قتل عثمان، لزوماً به معناي ياور بودن و حمايت كردن است و من نهي نيز نكردم.»
همچنين در گزارش ديگري درباره دوري آن حضرت از امر و نهي بر قتل عثمان آمده است كه از ايشان درباره رضايت از قتل عثمان ميپرسند و ايشان در پاسخ ميفرمايد: «لم أرض»؛ همچنين در پاسخ خشمگين شدن از قتل وي نيز ميفرمايد: «لم أسخط».(ابن ابي الحديد، همان: 2/128)
درباره پاسخ آن حضرت اشكال شده است كه اگر كشته شدن عثمان كار ناروايي بود، چرا ايشان ميفرمايد از آن خشمگين نشدم؟ روشن است که خشم امير مؤمنان(ع) از قتل عثمان، به دليل رخداد كار زشت و منكري بود که احتمال سنت شدن آن داده ميشد، نه از آن جهت كه عثمان بود و اين پاسخ ناظر به همين موضوع است.(بحراني، همان: 2/82)
عمار ياسر نيز درباره بيطرفي و سكوت اميرمؤمنان(ع) در شورش بر عثمان ميگويد: «رأيت عليا(ع) علي منبر رسول الله6 حين قتل و هو يقول ما أحببت قتله و لا كرهته و لا أمرت به و لا نهيت عنه؛ علي(ع) را هنگام قتل بر منبر رسول خدا(ص) ديدم و او ميگفت: قتل او را دوست نداشتم و ناراحت نشدم؛ نه به آن امر کردم و نه از آن بازداشتم.»(ابن ابي الحديد، همان: 3/65) همچنين آوردهاند كه وليد بن عقبه نزد حضرت علي(ع) رفت و از وي در مورد قتل عثمان پرسيد. آن حضرت فرمود: «ما أمرت و لا نهيت و لا سرني و لا ساءني؛ نه فرمان دادم و نه نهي كردم، نه خوشحال هستم و نه به من بدي كرده است.»(دينوري، همان: 1/67) مردي از همدان از عمرو عاص درباره قاتل بودن اميرمؤمنان(ع) يا دستور دادن آن حضرت به قتل عثمان پرسيد: «علي فرمان داد يا اين كه كشت؟» وي در پاسخ گفت: «هيچ كدام، او كشندگان عثمان را پناه داد و از گرفتار شدن آنان جلوگيري كرد.»(همان: 1/129) شخص ديگري به عمرو عاص گفت: «پناه داد؛ ولي راضي نبود.»(رضي، خطبه 30)
1. 2. چگونگي رابطه عدم نهي با ميانجيگري
برخي بر اين باورند كه سخن اميرمؤمنان(ع) درباره عدم نهي، با گزارشهاي تاريخي ناسازگار است، زيرا آن حضرت آشكارا از عدم نهي از شورش و كشتن عثمان سخن ميگويد: «أَو نَهَيتُ عَنهُ لَکُنتُ نَاصِراً؛ و اگر از آن باز مىداشتم از ياوران او به شمار مىآمدم.» (رضي، خطبه 30) ليكن مستندات تاريخي گواه آن است كه حضرت علي(ع) با ميانجيگري ميان شورشيان و عثمان، تلاش فراواني در اصلاح رابطه ميان آنان كرد.(طبري، 1387: 5/87-90)
بررسي محتواي فقره عدم نهي و مستندات تاريخي چنين مينمايد كه مراد حضرت از عدم نهي، بازداشتن مردم در لحظه پاياني شورش است، نه پيش از آن؛ همچنين ممكن است مقصود از بازنداشتن مردم، عدم نهي مسلحانه باشد، زيرا ايشان در آن هنگام به دليل فراواني تعداد شورشيان، نه قدرت چنين نهيي را داشت، نه اين نهي، فايدهاي در پي داشت، چون ممكن بود با جلوگيري مسلحانه آن حضرت، فتنه بزرگتري رخ دهد و خونريزي گستردهاي ميان مسلمانان اتفاق افتد؛ بر اين اساس مراد حضرت يا عدم نهي در لحظات پاياني شورش است يا عدم نهي مسلحانه و اين عدم نهي با نصيحتها خيرخواهانه آن حضرت پيش از شورش در تناقض نيست.
2. 2. چرايي سكوت
برخي با خردهگيري بر سكوت اميرمؤمنان(ع) در شورش بر عثمان، بر اين باورند كه عثمان يا قاتلانش مرتكب منكر شده بودند، از اينرو بر امام واجب بود كه مرتكب منكر را نهي كرده و از خطا باز دارد؛ بنابراين اگر آن حضرت با كنارهگيري از قتل يا نهي از آن، سكوت كرده باشد، مرتكب خطا شده است و چون اشتباه از امام رخ نميدهد، آن حضرت ميبايست يا امر كرده باشد يا نهي.(بحراني، همان: 2/56)
در پاسخ اين اشكال به چند نكته بايد پرداخت:
1. امر به معروف و نهي از منكر، واجبي كفايي است، نه عيني، از اينرو بر فرض كه اميرمؤمنان(ع) عثمان را نهي از منكر نكرده باشد، در موارد بسياري، صحابه او را بيم داده بودند، از اينرو لازم نبود که آن حضرت، شخصاً عثمان را از كردارش بر حذر دارد.
همچنين روشن است كه از شرايط ناهي از منكر، علم يا گمان قوي به پذيرش سخن يا قدرت بازداري از آن است كه در جريان شورش بر عثمان، بر اثر بد عهدي عثمان، مردم ديگر ميانجيگري اميرمؤمنان(ع) و نهي آن حضرت را نميپذيرفتند و بر اثر كثرت مخالفان، آن حضرت قدرت باز داشتن شورشيان از قتل عثمان را نداشت.
2. از نگاه آن حضرت، هم عثمان اشتباه كرد كه خشم مردم و صحابه را برانگيخت و هم كساني كه بر او شوريدند به خطا رفتند؛ بنابراين هر دو مرتكب خلاف شدند.
3. حضرت علي(ع) مجازات كردار و سنتهاي ناپسند عثمان را قتل نميدانست و معتقد بود كه ميبايست يا به او تذكر ميدادند يا او را از خلافت خلع ميكردند، از اينرو امر به قتل نفرمود.
4. اميرمؤمنان(ع) پس از محاصره عثمان، در موارد بسياري وي را از كردارش نهي كرد و صداي اعتراض مردم را به گوش وي رساند و او را از شورش مردم ترساند؛ ولي بياعتنايي عثمان سبب شد كه آن حضرت وي را به خود واگذارد و در مشاجره ميان او و شورشيان دخالت نكند، زيرا از يك سو ميانجيگري آن حضرت پذيرفته نميشد و از سوي ديگر اگر با وجود خلف وعدههاي مكرر عثمان، آن حضرت از شورش بر او نهي ميكرد، از ياوران او خوانده ميشد و مورد نفرت مردم قرار ميگرفت.
5. حضرت علي(ع) با توجه به شرايط آن زمان، مخالفت خود با اين قتل را آشکارا بيان نکرد، زيرا بسياري از ياران ايشان از هواداران قتل عثمان بودند. از سوي ديگر، دشمناني همچون معاويه کشته شدن عثمان را بهانه شرارتهاي خود قرار ميدادند، از اين رو آن حضرت مصلحت را در عدم موضعگيري آشکار در اين مسأله ديد.( ابن شهر آشوب مازندراني، 1379: 1/406؛ مجلسي، 1403: 31/505-506.) هر چند هنگام محاصره عثمان و بستن آب بر او و پايهگذاري سنتِ ناپسند خليفهكشي، به صحابه هشدار داد و با آنان به شدت مخالفت كرد.( ابن ابي الحديد، همان: 2/148 و 154؛ هاشمى خويى، 1400: 4/39)
3. 2. پاسخ به اشكال بر سكوت
برخي بر سكوت اميرمؤمنان(ع) در برابر شورش بر عثمان و قتل وي اشكال كرده و آن را ريشه آشوبها معرفي كردهاند. (بحراني، همان: 2/57) اميرمؤمنان(ع) در پاسخ به اين اشكال ميفرمايد: «مَن نَصَرَهُ لاَ يَستَطِيعُ أَن يَقُولَ: خَذَلَهُ مَن أَنَا خَيرٌ مِنهُ، وَمَن خَذَلَهُ لاَ يَستَطِيعُ أَن يَقُولَ: نَصَرَهُ مَن هُوَ خَيرٌ مِنِّي»؛
حضرت علي(ع) نفرت عمومي از كردار عثمان را در اين جمله خلاصه ميفرمايد و ياوران او را افرادي شرور ميخواند، زيرا ياوران عثمان به هنگام شورش، فاسقاني همچون مروان بن حكم بودند كه منفور جامعه بودند و غالب ناراحتي مردم بر اثر همراهي عثمان با چنين اشراري و سپردن امور به آنان بود كه اگر اين همراهي و اعتماد نبود، بيشك شورش و قتلي هم رخ نميداد. روشن است كه چنين ياوراني براي بهرهمندي از منافع نامشروع خود، از عثمان حمايت ميكردند و جرأت نميكردند خود را از صحابه و كساني بهتر بدانند كه عثمان را رها كرده بودند، از اينرو سخن اميرمؤمنان(ع) درباره بهتر نبودن ياوران عثمان مورد پذيرش همگان بود.
آن حضرت با اشاره به جايگاه ياوران و تاركان عثمان بر اين حقيقت تأكيد ميكند كه فرمان ندادن به قتل عثمان به معناي بر حق بودن او و ياورانش نيست؛ بلكه مقام رهاكنندگان او كه همگان از بزرگان مدينه بودند، برتر و به حق نزديكتر از ياوران عثمان است. در حقيقت اين كلام به سكوت يا خيزش صحابه، مهاجر و انصار بر عثمان نيز اشاره دارد.
برای خواندن مقاله «علت برجستگی قتل عثمان و انتساب آن به امیر مؤمنان (ع)» کلیک کنید.
منبع: مقاله چرایی برجستگی قتل عثمان و انتساب آن به امیر مؤمنان (ع) با تأکید بر نهج البلاغه، محمد علی پرهیزگار، فصلنامه پژوهشهای نهج البلاغه، شماره ۵۵.
مقالات مرتبط
1. علت برجسته شدن قتل عثمان و انتساب آن به امیرمؤمنان علی(ع)
لینک پیگیری مقالات در پیام رسانها:
ایتا:
https://eitaa.com/bahaiat
تلگرام:
https://telegram.me/bahaiat_net
Leave a Reply