
همه انبيا توحيد ذاتي و صفاتي و عبادي را به مردم آموختند و هيچ پيامبري نيامد مگر اين كه با دعوت به توحيد عبادي مبعوث شد؛ پيامبران، انسانها را به اعتقاد به مبدأ يكتا و رب يگانه، و در نتيجه معبود واحد دعوت ميكردند: (وما أرسلنا من قبلك من رسول إلاّ نوحي إليه أنه لا إله إلا أنا فاعبدون)(1). مطاع بودن همه انبيا نيز به فرمان خداست: (وما ارسلنا من رسولٍ الّا ليطاع باذن الله)(2)
اطاعت از پيامبران به اذن خدا
اساس اطاعت از پيغمبر، اذن خداست. همان گونه كه رسالت پيامبر و معجزه او و نصرت و پيروزيش به اذن خداست؛ اطاعت از او نيز به اذن خداست.
هيچ پيامبري اعزام نميشود، مگر اين كه به اذن خدا مطاع باشد، يعني آنچه پيغمبر مي گويد، وحي است و به اذن خدا بايد از او اطاعت كرد. در سوره حشر درباره پيغمبر اسلام ميفرمايد: (ما آتاكم الرَّسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا)(3) يا در مورد ديگر ميفرمايد: (أطيعوا الله وأطيعوا الرَّسول و أُولي الأمر منكم)(4) اطاعت از رسول به اذن خداست. قهراً رسول چيزي جز حق نخواهد گفت، چون خدا جزاطاعت حق چيز ديگررا اجازه نمي دهد: (إنَّ هدي الله هو الهدي)(5)، (فالحقُّ والحقَّ أقول)(6)، (وهو يهدي السَّبيل).(7) ممكن نيست كه خداوند اجازه اطاعت از باطل بدهد، عصمت پيامبران نيز با همين مسئله تثبيت ميشود. چون هر پيغمبري بايد مطاع باشد و اين اطاعت هم به اذن خداست، اگر پيغمبر معصوم نباشد و خلاف بگويد، يا خلاف بكند، لازمه اش اين است كه ديگران از باطل او اطاعت كنند؛ در حالي كه خداوند باطل را سركوب ميكند و به آن اجازه پيروزي نمي دهد. و بر همين اساس از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيده است: «لا طاعة لمخلوقٍ فيمعصية الخالق»، (8) يعني هرگز نمي توان دستور يا پيشنهاد نامشروع كسي را در برابر فرمان خداوند قبول و پيروي كرد.
مردم در برابر انبيا دو گروه بودند: عده اي كه بر همان فطرت اوليه باقي، و از صفاي ضمير برخوردار بودند، دعوت انبيا را پذيرفتند و عده اي كه گرفتار استكبار و اسير شهوت و غضب بودند، با آنان به مبارزه برخاستند. و انبيا با پذيرش شهادت يا هجرت سبب پيروزي حق را فراهم كردند.
هر كس در برابر انبيا قيام كند، خداوند، او را مخذول و تفكّر الحادي و مكتب مادي او را ابطال مي كند و در نتيجه وحي و مكتب الهي انبيا را احيا ميكند. ممكن است طاغيان متمرّد شخص پيامبر را شهيد كنند، اما شخصيت و رهآورد او را هرگز نميتوانند از بين ببرند. سنت خداوند بر اين است كه انبيا را پيروز كند و منظور آن نيست كه خداوند، وجود مادّي آنان را براي هميشه حفظ ميكند، زيرا وجود مادّي اينها مانند وجود افراد ديگر زوال پذير است: (كلّنفسٍ ذائقة الموت).(9) ولي شخصيت حقوقي انبيا كه همان رهآورد آسماني آنهاست، هرگز آسيب نميبيند.
امكان ندارد تبهكاران طغيانگر بتوانند عصاره نبوّت و ره آورد پيامبران را به دست فراموشي بسپارند. و قرآن كه از سويي تصريح ميكند كه مستكبران عده اي از انبيا را كشتند، و عدهاي را تبعيد كردند، از طرف ديگر ميفرمايد: همه انبيا موفق شدند، و هيچ پيامبري نيست كه پيروز نشده باشد؛ فكرش را القا نكرده و دينش را در بين مردم رواج نداده باشد.
توحيد ناب بهترين ارمغان رسالت
كلمه «لا إله إلاّ الله» كه همان توحيد ناب است بهترين ارمغان موحّدان الهي است. از اين رو رسولخدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «ما قلت ولا قال القائلون قبلي مثل لا اله الّا الله».(10) نه من و نه هيچ موحدي پيش از من كلمهاي به عظمت لا اله الا الله نگفته است.
لا اله الا الله يعني در عالم معبودي جز خدا نيست؛ نظام كيهاني و انسان را خدا آفريده، و نظام هستي و انسان، تابع همان خدايي است كه همه را آفريده و بس. اين سخن همه انبياست.
در مقابل اين بينش الهي و توحيدي، همواره مستكبران مقابله كردهاند. خداوند به مستكبران هشدار ميدهد: (أفكلَّما جاءكم رسولٌ بما لا تهوي انفسكم استكبرتم ففريقاً كذَّبتم وفريقاً تقتلون).(11) گرچه مخاطب اين آيه بني اسرائيلند، ولي اختصاص به آنان ندارد، زيرا اين خط مشي مستكبران است كه هر گاه پيامبري آمد او را يا تكذيب كردند و يا كشتند؛ اما نه تكذيب آنان كاري از پيش برد و نه قتل و جنايتشان. در سوره مائده نيز ميفرمايد: (و أرسلنا إليهم رسلاً كلَّما جاءهم رسولٌ بما لا تهوي أنفسهم فريقاً كذَّبوا و فريقاً يقتلون)(12)
هر گاه انبيا، مكتب الهي را كه مطابق ميل طاغيان نبود، طرح ميكردند، آنها بعضي از انبيا را كشتند و بعضي ديگر را تكذيب كردند. معلوم ميشود گرفتاران به استكبار، تابع ميلند، نه تابع حق. و انبيا حق را ميآورند: (قل إنَّ هدي الله هو الهدي).(13) تنها هدايتي كه شايسته خضوع است،هدايت خداست؛وانبيا جز هدايت حق رهآوردي ندارند و اهل استكبار نيز جز هوس، به چيزي ديگر سر نميسپارند.
پانوشت
1. سوره انبياء، آيه 25.
2. سوره نساء، آيه 64.
3. سوره حشر، آيه 7.
4. سوره نساء، آيه 59.
5. سوره بقره، آيه 120.
6. سوره ص، آيه 84.
7. سوره احزاب، آيه 4.
8. من لايحضره الفقيه، ج2، ح3214.
9. سوره آل عمران، آيه 185.
10. توحيد صدوق، باب ثواب الموحدين والعارفين، ص18.
11. سوره بقره، آيه 87. سيره پيامبران در قرآن جلد 6صفحه 65
12. سوره مائده، آيه 70.
13. سوره بقره، آيه 120.
لینک پیگیری مقالات در پیام رسانها:
ایتا:
https://eitaa.com/bahaiat
تلگرام:
https://telegram.me/bahaiat_net
Leave a Reply