
بابيت و بهائيت با بازگو كردن انديشههاي جريانهاي باطني پيش از خود، چنين مينمايند كه نگرش باطني به جهان دارد و آموزههاي خود را بر اساس ادوار و اعداد و نقطه به پيروان خود عرضه ميکند؛ ولي حتي نميتوان براي اين صحنهسازي بابيت و بهائيت، واژه الگوسازي را به كار گرفت، زيرا آنان نه تنها انديشه تازهاي ندارند، بلكه با كپيبرداري از جريانهاي فكري پيش از خود، انديشههايي را زنده كردهاند که رو به فراموشي ميرفت. در اين نوشتار به نمونههايي از آنها اشاره ميشود:
جهانبيني ادواري در بابيت و بهائيت از آثار عليمحمد شيرازي رخ مينمايد. وي در بيان فارسي مينويسد: «يك مشيت بوده و هست كه هر كوري به ظهوري مشرق ميگردد و مظهر لايسئل عما يفعل و يفعل ما يشاء ميگردد… شمس حقيقت در اين كُور به اسم بابيت مشرق الي ظهور من يظهره الله كه آنچه شود به مشيت او ميگردد.» (1) وي عمرِ عالم، از آدم تا عصر خود را 12210 سال ميداند و چون به عقيده او هر هزار سال از عمر عالم معادل با يك سال از عمر ظهورات و نمو آنها بهصورت كمال است، ازاينرو آدم را به نقطه تشبيه و خود را به جوان دوازده ساله و من يظهره الله را به جوان چهارده ساله ميكند و اين نيز از شواهد قطعي است كه خود عليمحمد نيز زمان پيدايش من يظهره الله ادعايي را نزديك به دو هزار سال پس از عصر خود فرض كرده است. (2)
در ملحقات اقدس نيز آمده است: «حضرت وليّ امراللّه در توقيعي که حسبالامر مبارک در پاسخ سؤال يکي از ياران شرق صادر گرديده درباره اين آيه کتاب مستطاب اقدس چنين ميفرمايند: مقصود از الف قائمه ظهور قائم آلمحمّد يعني حضرت اعلي است. واو اول که قبل از الف است و عدد آن شش است اشاره به ادوار سابقه و مظاهر قبل است. واو ثاني که حرف ثالث کلمه واو است مقصود ظهور اقدس کلّي جمال ابهي است که بعد از الف ظاهر گشته.»(3)
شهين احسان در گزارش اعلام ادعاي «من يظهره اللهي» حسين علي نوري و آغاز كور جديد در تكامل جهان انساني مينويسد: «در همان روز اول، ايشان به عنوان مظهر كليه الهيه، بهاء الله، حضرت من يظهره الله، رب الجنود، قلم اعلي و منجي عالم انسان به بابيان حاضر، اعلان امر فرمودند. دوازده روز اقامت مبارك در باغ رضوان به طول انجاميد و كوري جديد، در تكامل جهان انساني مفتوح گرديد.» (4)
سران بابيت و بهائيت، هزارهگرايي را يکي از بهترين راههاي اثبات مهدويت علي محمد شيرازي يافته و کوشيدند با به کارگيري اين ديدگاه، حقانيت او را ثابت و شريعت اسلام را نسخ کنند. آنان مدعي هستند که کاظم رشتي نيز پيش از مرگش از نزديکي ظهور سخن گفته است. (5)
گلپايگاني نيز براي اثبات مهدويت عليمحمد شيرازي به نظريه هزارهگرايي و ادواري بودن اديان متوسل شده و آيه ﴿يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون﴾(سجده: 5) را به تأويل ميبرد.
پيشينه اين گونه جهانبيني، باورهاي باطني جريانهاي فكري پيش از بابيت و بهائيت است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. 1. پيش از اسلام
سابقه هزارهگرايي به اديان پيش از اسلام ميرسد. زرتشت و يهوديت و مسيحيت ادياني بودند که از هزاره ظهور سخن گفتهاند و پيروانشان هر هزار سال، در انتظار ظهور منجي موعودند. اين باور به انديشه برخي مسلمانان نيز رخنه کرد تا جايي که در اواخر قرن نهم هجري، گروهي از پيروان اسلام، منتظر ظهور موعود موجود بودند.(6) اعتقاد به هزارهها، سابقه ايراني نيز دارد.(7)
1. 2. جريانهاي اسماعيليه
اسماعيليان قديم، معتقد بودند که تاريخ مقدسِ بشريت، در هفت دوره، هر يک با طول زماني مختلف به پايان ميرسد.(8) در دور هر پيامبري، هفتمين امام به مرتبه ناطقي اعتلا مييابد و پيامبر ناطق دور بعدي ميشود. او شريعت ناطق پيشين را نسخ و دور جديد را آغاز ميکند. اين ترتيب تنها در دور آخر تغيير ميکند که دور آخر تاريخ است.(9) فاطميان نيز دوريبودن تاريخ مقدس و پيامبرشناسياي را حفظ كردند که متضمن هفت دور بود و هر دور با ناطقي آغاز ميشد.(10)
برخی درباره تاريخ مقدس اسماعيليه و دور ناطقان مينويسند: «دور به معناي مدت زمان قريب به هزار سال است که در آن يک ناطق ظهور ميکند و هفت امام بعد از او به تفسير و تبيين شريعت او و اسرار آن ميپردازند. دور اهل عالم و تدبير آن بر محور چرخش افلاک استوار است.» (11) او آورده است: «اصحاب دور هفت نفرند. نخستين فرد آنها آدم و هفتمين فرد قائم است که نبي (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن بشارت داده است: اگر فقط يک روز از عمر جهان باقي مانده باشد، اين روز طولاني ميشود تا زماني که فرزندم ظهور نمايد و جهان را پر از عدل و داد کند، همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. اصحاب ادوار، صاحب دور خود هستند. مردم بهوسيله عواملي با آنها ارتباط برقرار ميکنند. ارتباط مردم با صاحب دور (قطب) در همه ادوار بالقوه برقرار است تا زماني که آن دور به پايان برسد. مثل ارتباط ما با حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوري که ما در آن هستيم.»(12)
همچنين وي ميافزايد: «دارنده دور هفتم شريعتي ارائه نميکند. صاحب دور هفتم بر يکي از شرايع به اسم خود اقامه دعوت ميکند. پنج تن از اصحاب دور، ناسخ شرايع قبل بوده و شريعت جديدي تأليف کردهاند. آنان از شريعت قبل به شريعت جديد رجوع کردهاند، ازاينرو به آنان اوليالعزم ميگويند. شش دور از ادوار هفتگانه براي عمل است و دور هفتم عيد است. دور اول مثل شنبه و دور آخر مثل جمعه است. دور هفتم در زمره ايام هفته نيست.» (13)
1. 3. حربيه
دفتري در گزارشي مينويسد: «ملل و نحلنويسان برخي عقايد کليدي مانند تناسخ و تغيير تاريخ بشريت بر اساس ادوار و اکوار را به تشيع تندرو مانند حربيه نسبت دادهاند.»(14)
1. 4. حروفيه
دفتري درباره باورهاي فضلالله نعيمي مينويسد: «فضلالله استرآبادي به نظريه ادواري بودن تاريخ اعتقاد داشت».(15) در جهانبيني حروفي، جهان از سه مرحله يا دور تشكيل شده است؛ يعني دور نبوت و دور ولايت و دور الوهيت. دور الوهيت كه به معناي پايان جهان و آخر الزمان است، با ظهور فضلالله حروفي آغاز ميشود.(16)
5. 1. نقطويه
محمود پسيخاني (سرکرده نقطويان) با نسخ شريعت اسلام، از پايان دور عرب و آغاز دور عجم سخن ميگفت: «دين اسلام برافتاد و دور عرب به پايان رسيد.» (17) وي با عقيدهاي تناسخي و اعلام ادوار و اکوار، بذر و زمينه پيدايش بشارتهاي متوالي را ميان پيروان خود كاشت. (18) البته اين عقيده در ملل و نحل قديم بوده و باطنيان و شعوبيان از ديرباز در عالم اسلام به پيشگويي پرداخته و با تکيه بر حروف و ارقام مرموز، وعده سقوط حکومتها را ميدادند،(19) از اينرو مبلغان نقطوي با عرفانبافي و كاربست ميراثهاي برجامانده، نزديکي ظهور موعود نقطوي و آغاز دور جديد را مژده ميدادند.
ذكاوتي در گزارش اين مسلك مينويسد: «نقطويان در رأس هزاره هجري خيال قيام و براندازي آيين هزار ساله را داشتند و مهاجران فراري ايراني و مشاوران اكبر شاه در همان ايام او را به برساختن آيين التقاطي و تلفيقي توحيديِ الاهي برانگيختند.»(20)
آري نقطويان در پي بشارت ظهور موعود نقطوي، شاه طهماسب را مهدي ميخواندند و چنين ميسرودند:
در نهصد و هشتاد و نه از حكم قضا از پرده برون خرامد آن شير خدا(21)
شاعر نقطوي ديگري درباره هزارهگرايي مينويسد:
من آن بحرم كه در ظرف آمدستم من آن نقطه كه در حرف آمدستم
بـه هـر الفـي الف قـدي برآيـد الف قـدم كـه در الف آمدستـم
اين دو بيتي از زبان كسي است يا زبان حال كسي است كه مدعي قد برافراشتن براي كار بزرگي در رأس هزاره بوده است. (22)
پيروان محمود پسيخاني به تناسب مقام و اقتضاي موقعيت، سال ظهور موعود را گاه از بعثت ميگرفتند و گاه از هجرت پيامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا حسابشان درست شود.(23) ذكاوتي دراينباره مينويسد: «بزرگترينِ همه وقايع در تاريخ نقطويان، همانا قِران سال هزار قمري است كه منجمان ميگفتند در سيزدهم رمضان زحل و مشتري در برج سرطان جمع ميشوند و فتنه عظيمي رخ ميدهد و انتظار تغيير دين و دولت هست.» وي ميافزايد: «بعدها نقطويان دامنه تبليغ خود را در سال 999 قمري براي رأس هزاره گسترش دادند؛ يعني اين بار سال را از هجرت گرفتند و آن قدر تأثير اين ايجاد توهم قوي بود كه منجمان ديگر هم كما بيش آن را تأييد نمودند.»(24) آري نقطويها اكبر تيموري را در هند بهعنوان موعود رأس الف نقطويان علم كردند و به او القا کردند که موعود رأس هزاره هجري خود اوست.(25)
عقيده نقطويه درباره هزارهها و ظهور منجي نقطوي رأس سال هزارم، در احاديث مربوط به «مجدّد رأس مائه» ريشه دارد؛ يعني نقطويان از ذهنيت موجود ميان مسلمين استفاده ميكردهاند.(26)
نقد
در اين بخش به چند نكته اشاره ميشود كه نيازمند پاسخ بهائيان است:
1. نگاه ادواري و اكواري به جهان، انديشهاي ادعايي و غيرعلمي است كه در ميان اقوام و جريانهاي گوناگون مطرح بوده است؛ ولي نه تنها اثبات نشده است، بلكه در آزمونهاي خود پيوسته شكست نيز خورده است؛ از جمله بشارت نقطويان در سال 996ق بر ظهور موعود نقطوي است كه حتي شاه طهماسب را مهدي ميخواندند. (27)
2. بر فرض صحت ادواري بودن جهان و پذيرش هزاره ظهور، سران بابيت و بهائيت، جز ادعا چه دليل و برهاني بر مهدويت عليمحمد شيرازي و نبوت حسين علي نوري دارند؟ قرآن و عترتي كه مستند بابيان و بهائيان نيز هست، مهدي موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مصلح جهان معرفي ميكنند كه با ظهور عدل جاي ظلم را ميگيرد؛ (28) ليكن پس از ادعاي مهدويت عليمحمد شيرازي نه تنها ظلم و فساد رو به نابودي نرفت، بلكه جنگها، غارتها و مفاسد روزافزون شده است و در روزگار فعلي نيز شاهد مفاسد اقتصادي و اجتماعي و … همچون كشتار گروههاي تروريستي بسياري مانند القاعده و داعش و … هستيم.
3. يكي از استنادات مهم سران بابيت و بهائيت در اثبات هزارهگرايي، ادعايي نقل شده از كاظم رشتي است كه در منابع شيخيه نيامده است و تنها در برخي نقلهاي بهائيت بدون سند گزارش شده است. (29) هر چند بر فرض صحت اين گزارش نيز هزارهگرايي و مهدويت عليمحمد شيرازي ثابت نميشود؛ ولي بيسند بودن اين گزارش نيز نقص ديگري بر اين استناد بابيان و بهائيان است.
پانوشت
1. بیان فارسی، ص 119 – 120.
2. همان، ص 93 – 95 و نقطه الکاف، ص 13.
3. اقدس، ص 222.
4. گلگشتی در قرآن مجید، ص 218.
5. مطالع الانوار، ص 35.
6. جنبش نقطویه، ص 107 – 108.
7. همان.
8. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 163.
9. همان، ص 164.
10. همان، ص 269.
11. مجموعه مقالات اسماعیلیه، ص 102.
12. همان، ص 103.
13. همان، ص 104.
14. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 77.
15. همان، ص 519.
16. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 20، ص 384.
17. فرهنگ فرق اسلامی، ص 117.
18. جنبش نقطویه، ص 51.
19. رسائل اخوان الصفا، ج 1، ص 154 و ج 3، ص 249 – 268.
20. جنبش نقطویه، ص 158.
21. همان، ص 54.
22. همان، ص 57.
23. همان، ص 55.
24. همان، ص 60.
25. دانشنامه جهان اسلام، ج 5، ص 652.
26. همان، ص 107 – 108.
27. دانشنامه جهان اسلام، ج 5، ص 651.
28. کتاب سلیم بن قیس هلالی، ج 1، ص 174.
29. مطالع الانوار، ص 35.
لینک پیگیری مقالات در پیام رسانها:
ایتا:
https://eitaa.com/bahaiat
تلگرام:
https://telegram.me/bahaiat_net
Leave a Reply