در اين مقاله به نوشتاري ميپردازيم كه برگرفته از آثار حجت الاسلام محمد علي پرهيزگار (استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر فرق و مذاهب) درباره تناقضات گفتاري و كرداري سران بهائيت پيرامون تقيه و كتمان عقيده است:
بهائيت تقيه را ممنوع ميداند، ازاينرو اشراق خاوري از شوقي افندي گزارش ميكند: «چندي قبل تلغرافي از ارض اقدس بهعنوان آن محفل نوراني ارسال گرديد و در آن تأکيد گرديد که راجع به سجلّ احوال و قيد مذهب و آئين احبّاي الهي در تمام نقاط امريّه در آن سرزمين اگر چنانچه مجبور و مکلّف بر تعيين و قيد مذهب گردند، البتّه کتمان ننمايند و به تظاهر و تصنّع متشبّث نشوند؛ عقيده خويش را در کمال جرأت و وضوح اظهار نمايند و از عواقب و نتايج بيان حقيقت و ابراز ما فيالضّمير خائف و نگران نشوند.»(1) همچنين از وي گزارش شده است: «عقيده کتمان ننمايند و از تقيّه اجتناب بنمايند. از پس پرده خفا برون آيند و قدم به ميدان خدمت گذارند مضطرب و هراسان نباشند.»(2)
بر اين اساس سران بهائيت كه پيش قراولان اين جريان هستند، نبايد عقيده و باور خود را كتمان كنند؛ ليكن شواهد تاريخي بر آن است كه سران بابيت و بهائيت در موارد بسياري عقايد خود را كتمان كرده و حتي تغيير لباس داده و مراسم آييني ديگران را بكار گرفتهاند:
عباس افندي با حفظ ظاهر، آداب اسلامي را نيز رعايت ميكرد. او بر خلاف باورهاي خود، با شركت در نمازهاي جماعت و جمعه مسلمانان، خود را پايبند به موازين اسلامي معرفي ميكرد.(3) وي در حالي در نماز جماعت مسلمانان شركت ميكند كه نهتنها نمازشان با نماز اسلام متفاوت است، بلكه حكم جماعت در مسلكشان نسخ شده است، از سوي ديگر تقيه نيز در بهائيت مردود دانسته شده و كسي حق تقيه كردن ندارد. او به اندازهاي دو رو بود كه گروهي از مسلمانان در تشيع جنازه او شركت كردن و قرآن تلاوت كردند؛ حتي گروهي كه تحت اشراف مفتي اهل سنت حيفا بودند نيز در تشيع او شركت كردند.(4)
عباس افندي در برخورد با انديشمندان، باورهاي خود درباره نبوت و اولوهيت حسينعلي نوري را پنهان ميداشت و به پيروان خود ميگفت: «در انجمنها جميع از تعاليم جمال مبارك بحث كنيد، زيرا اليوم در صفحات غرب اين تأثير دارد و اگر سئوال نمودند كه در حق حضرت بهاءالله چه اعتقاد داريد، بگوييد آن حضرت را اول معلم عالم و اول مربي عالم در اين عهد ميدانيم.»(5) نمونههاي فراواني ديگري نيز وجود دارد كه در اين نوشتار به ذكر همين مقدار بسنده ميشود.
بر اين اساس سران بهائيت در گفتار و كردار خود گرفتار تناقضات و دوگانگي هستند و اين تناقضات روشن ميسازد كه ادعاي دين بودن و الهي بودن بهائيت باطل است، زيرا متوليان اين جريان، خود بر خلاف آموزههاي خود رفتار ميكنند كه اگر آموزههايشان الهي بود و خود به آنها اعتقاد داشتند، نه خلافش مي گفتند و نه مي كردند.
پانوشت
1. گنجينه حدود و احكام، ص 456.
2. همان، ص 458.
3. الكواكب الدريه، ج 2، ص 200.
4. همان، ج 2، ص 496.
5. مكاتيب، ج 3، ص 447 – 448.
مقالات مرتبط
– كتمان عقيده در حد تغيير نام و لباس سران بابيت و بهائيت
پيگيري مقالات در تلگرام با كليك روي آدرس زير:
Leave a Reply