مدعيان مهدويت پيوسته در پي تطبيق علائم ظهور با خود و جريانشان بودهاند كه ازجمله ميتوان به تطبيق 313 يار مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه) و سيادت آن حضرت(عجل الله تعالي فرجه)، خروج سيد خراساني و خروج سيد حسني و تشبيه مازندران به جزيره الخضراء پرداخت.
ميرزا جاني کاشاني ازجمله كساني است كه در پي تطبيق تعداد شورشيان قلعه طبرسي با ياران حضرت حجت(عجل الله تعالي فرجه) است: «دليل چهارم آنکه سيصد و سيزده تن نقباء در حول ايشان جمع شدند و جان باختند.» (1) وي نخست از 313 تن سخن ميگويد تا با علامتي از علائم ظهور برابري كند؛ ليکن هنگام بازشماري کشتهشدگان آن قلعه، جداي از چندين مورد تيرباران يا حمله عمومي، از حدود 350 تن ياد ميکند. (2)
عليمحمّد شيرازي خروج سپاه سيد خراساني با پرچم سياه را نيز در نظر داشت، ازاينرو ملاحسين بشرويهاي را به خراسان فرستاد. وي در مشهد بود که شخصي از سوي عليمحمّد شيرازي آمد و عمامه او را که ويژه ملاحسين پيچيده بود، به بشرويهاي داد و گفت: «حضرت اعلي به شما فرمودند که اين عمّامه سبز را بر سر خود بگذاريد و رايت سياه را در مقابل و پيشاپيش موکب خود برافراشته براي مساعدت و همراهي با جناب قدّوس به جزيرة الخضراء توجّه کنيد و از اين به بعد به نام جديد سيّد علي خوانده خواهيد شد.» (3) بشرويهاي نيز عمامه عليمحمّد را بر سرگذاشت و با پرچم سياهي از خراسان حرکت کرد. (4)
اشراق خاوري با اشاره به روايت نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) پرچم سياه ملا حسين بشرويهاي را مبشر ظهور مهدي موعود(عجل الله تعالي فرجه) خوانده و مينويسد: «جناب قدّوس به هيچ يک از اصحاب اجازه نميدادند که در ساري بمانند و به هر يک از اصحاب امر ميکردند که در ظلّ علم سياه جناب ملّا حسين درآيند اين علم سياه همان بود که حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره آن خطاب به مسلمين فرمودهاند هر وقت ديديد علمهاي سياه از طرف خراسان مرتفع شد بشتابيد اگر چه با سينه روي برف هم شده برويد تا در ظلّ آن رأيات درآئيد، زيرا علم سياه که از خراسان برافراشته ميشود مبشّر به ظهور مهدي است.» (5)
از ديرباز کساني بودهاند که با انتساب معنوي به اهلبيت و آلمحمّد(سلام الله عليهم) خود را محمّدي و مهدي ميدانستند. اين نظريه بر پايه حديث نبوي «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت» (6) بنا شد و بهظاهر ابوالخطاب (از غلات عصر امام صادق (عليه السلام)) بود كه نخستين مرتبه آن را بيان كرد. او بهعنوان پدر معنوي اسماعيل بن جعفر صادق خود را «ابو اسماعيل» ناميده و ميگفت: تنها آن فرزندخواندگي معتبر است که معنوي و با گزينش الهي باشد. (7) ازاينروست که فضلالله و محمود پسيخاني هر دو مدعي مهدويت بودهاند و محمود خود را موعود عجم ميناميد؛ (8) ليکن فضلالله سيد است و محمود سيد نبوده و چنين ادعايي نيز نداشته و لازم نيز نميدانسته است؛ همانگونه که ملاحسين بشرويهاي نيز سيد نبود؛ ولي به اشاره باب عمامه سبز گذاشت و سيد علي ناميده شد. اين دو براي جذب و جلب شيعيان اين روايات را بهعنوان مشهورات يا مسلمات شيعي بيان ميکردند، همچنانکه عليمحمّد شيرازي و حسينعلي نوري (اولي سيد و دومي غير سيد) از اصطلاحات معمول در تشيع براي بسط دعاوي ساختگي خود سود ميجستند(9) و مازندران را جزيره الخضراء و ملا حسين بشرويهاي را با بستن عمامه سبز سيد علي ميناميدند.
پانوشت
1. نقطه الكاف، ص 153.
2. همان، 153 – 195.
3. قرن بديع، ص 104.
4. مطالع الانوار، ص 291.
5. همان، ص 316 – 317.
6. تفسير منسوب به امام حسن عسكري (ع)، ص 121.
7. تشيع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجري، ص 25.
8. جنبش نقطويه، ص 25.
9. همان، ص 185.
منبع: مقاله «پيشينه شناسي و نقد ادعاهاي بابيت و مهدويت علي محمد شيرازي»، فصلنامه علمي – پژوهشي انتظار موعود، شماره 53، تابستان 95.
پيگيري مقالات در تلگرام با كليك روي آدرس زير:
Leave a Reply